گریه قلم....

سلام خوش آمدید

همه چیز در آخرین آدمی خلاصه می شود

که در تنگ نای شب به یاد می آورید

قلب شما آنجاست...:)

 

چارلز بوکوفسکی

  • مسافر !!

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی ست، رو سوی چه بگریزیم؟

هنگامه ویرانی ست، خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار "آیا"، وسواس هزار"اما"

کوریم و نمی بینیم، ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته ست

امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را

تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمی باریم

ما خویش نداستیم بیداری مان از خواب

گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم!

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست وقتی هم دیواریم

 

#حسین_منزوی

  • مسافر !!

خیلی وقت پیش سر کلاس شیمی پای تخته بودم و داشتم یه سوال چند موردی رو حل میکردم گزینه هاش به این شکل بود:

الف)

ب)

ج)

د)

یکی از بچه ها از معلممون پرسید چرا به جای اینطور نوشتن ترتیب حروف الفبا رو حفظ نمی کنن؟ 

من جواب دادم چون تو نظام مکتب خونه ای الفبا به صورت:

«ابجد،هَوَز،حُطی،کلمن،سَعفص، قرشت،ثخذ، ضظع» تدریس میشده.

معلم شیمی با یه لحن طعنه آمیزی گفت : الان چرا اینا رو حفظ کردی؟

گفتم :چون شیوه تدریس تاریخیه، بده آدم تاریخ بلد باشه؟

گفت: مغزتونو با چیزایی که بهش نیاز دارین پر کنید نه این مطالب بی ارزش! الان مثلا که چی اینا رو بلدی تو؟

تاریخ رو بی ارزش می دونست! همونطوری که سوال رو حل میکردم گفتم: آینده آدم ها با توجه به گذشته شون شکل میگیره.

 تا صبح میتونستم باهاش بحث کنم و از عقیده خودم دفاع کنم. اما یه لحظه به این فکر کردم که بی ارزش یادگیری شیوه تدریس در گذشته نیست، بی ارزش بحث کردن با ادمیه که تاریخ رو بی ارزش بدونه. دیگه جوابشو ندادم نشستم. 

 

 

#خاطره

  • مسافر !!

باید گریه کنم، مثل همیشه، اما نمیکنم چون عادت کردم.

این ساعت شب باید خواب باشم اما نمیتونم بخوابم

لااقل باید بشینم درس بخونم اما نمیتونم چون خوابم میاد.

چم شده؟! نمیدونم.

از شبایی که اینطوریم متنفرم. 

اخه خیلی خنده داره خوابم میاد چشامم میره رو هم اما خوابم نمیبره.

کاش بتونم بخوابم. واقعا نیاز دارم بخوابم.

  • مسافر !!

گنجشکک اشی مشی، لب بوم ما مشین!

بوم ما ترک داره، چنتایی کلک داره

گنجشکک اشی مشی، بوم ما لونه نمیشه برا تو

بوم ما دلش خرابه جون تو، تو دلش حسرت و آهِ جون تو

تو همین روزای سرد بی کسی، یروزی آوار میشه رو سر تو

 

 

نه شعر شد نه نثر:( اصن نمیدونم چی از آب دراومد. فقط داشتم آهنگشو گوش میدادم کلمه ها پشت هم قطار شدن تو ذهنم. شما ندیده بگیرین. 

 ولی خدایی گنجشکک اشی مشی لب بوم دل ما نشین. هر لحظه ممکنه آوار بشه و بریزه و زیر آوار بمونی. 

 

#گریه_قلم

  • مسافر !!

گاهی با یک نفر میتوان جهانی را از یاد برد

گاهی با یک جهان نمی توان یک نفر را از یاد برد :)))))

گاهی یک نفر میتواند به تنهایی یک جهان باشد

و گاهی تمام یک جهان نمیتواند جایگزین یک نفر باشد.

  • مسافر !!

«اندکی از تو، بسیاری از همه چیز است»

اندکی از تو بسیاری از آسوده حالی است

اندکی از تو بسیاری از خنده های با دلیل و بی دلیل است

اندکی از تو جبران بسیاری از شب گریه های من است

اندکی از تو بسیاری از خوشبختی است

اندکی از تو بسیاری از زیبایی است

اندکی از تو بسیاری از زندگی است...!

  • مسافر !!

دلم میخواد بتونم از خونه بزنم بیرون

تو خیابونایی که با چراغ های رنگی روشن شدن قدم بزنم

توی یه پارک روی یه صندلی بشینم

ظرف ذرت مکزیکی داغی که تازه گرفتم تو دستم باشه

به مردم و رفت و آمدمشون نگاه کنم

و ذرت های داغ که با سس و فلفل طعم دار شدن

رو توی دهنم بزارم و سرمای هوا رو از یاد ببرم.

اما اینجا یه روستای کوچیکه

اگه این ساعت از خونه بزنم بیرون تنها چیزی که

نصیبم میشه یا دله دزد های روستاس

یا شام شب سگ ها و شغال ها میشم

فکر کنم بهتره بشینم سر جام خیال بافی الکی نکنم....^^)

 

 

#گریه_قلم

  • مسافر !!

امروز مامانم خونه نبود. از صبح تمام کارای خونه و ناهار گردن خودم بود. بعد ناهار تازه کارام تموم شده بود

میخواستم بشینم سر درسم که بابام با کلی خرید اومد خونه گفت شب مهمون داریم.

هیچی دیگه پاشدم خونه رو جارو کردم، دستمال کشیدم ظرفا رو کامل جمع کردم، میوه شستم،

چای با زعفرون و گلاب دم کردم، قندون و پیش دستی و استکان برای چایی آماده کردم، همچین که کارام 

تموم شد مامانم اومد خونه گفت کنسله مهمونامون نمیان.......:)

 

ینی حالگیری تا این حد؟ 

  • مسافر !!

وبلاگ من هنوز 24 ساعت هم نیست که فعاله

اما یه نکته خیلی جالبی که تو همین کمتر از 24 ساعت متوجه شدم اینه که چقدر اینجا نوشته راحته. 

من همه مدل نوشتن رو تجربه کردم،

نوشتن روی کاغذ و تایپ کامپیوتری و تایپ با تلفن همراه.

ولی اینجا نوشتن خیلی راحت تره.

اینطوری نوشتن از اون کارایی که واقعا میشه گفت کاش زودتر از اینا میتونستم انجامش بدم.

با این حساب فقط تایپ با ماشین تایپ های کلاسیک رو تجربه نکردم.

اونم انشالله به زودی...

 

  • مسافر !!
دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر