- ۰۴/۰۲/۲۶
- ۰ نظر
اشک هایشان بر گونه ها غلتان شد.
یکی سر به زیر انداخت یکی رو سوی آسمان کرد.
اما هدف هر دو پنهان کردن اشک ها
و فرو خوردن بغض ها بود.
تفنگش روی شانه جابجا شد.
بوسه ای روی پیشانی یادگار ماند.
دخترکش جلوی پایش زانو زد
و بندهای پوتین هایش را محکم تر بست
وداع شکل گرفت.
گروهان سربازها حرکت کرد.
به همرزمانش پیوست
و چشم های آن دختر تا آنجا که سو داشت،
رفتنش را دنبال کرد....
#گریه_قلم
(ادامه داره....)