همه دیواریم
شنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۳۵ ب.ظ
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامه ویرانی ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار "آیا"، وسواس هزار"اما"
کوریم و نمی بینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمی باریم
ما خویش نداستیم بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم!
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی هم دیواریم
#حسین_منزوی