گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

نخست
دیر زمانی در اون نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیز به هیات او درآمده بود
انگاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریزی نیست....

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

حالم گرفته شد:)

پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۳، ۰۵:۳۸ ب.ظ

امروز مامانم خونه نبود. از صبح تمام کارای خونه و ناهار گردن خودم بود. بعد ناهار تازه کارام تموم شده بود

میخواستم بشینم سر درسم که بابام با کلی خرید اومد خونه گفت شب مهمون داریم.

هیچی دیگه پاشدم خونه رو جارو کردم، دستمال کشیدم ظرفا رو کامل جمع کردم، میوه شستم،

چای با زعفرون و گلاب دم کردم، قندون و پیش دستی و استکان برای چایی آماده کردم، همچین که کارام 

تموم شد مامانم اومد خونه گفت کنسله مهمونامون نمیان.......:)

 

ینی حالگیری تا این حد؟ 

  • زهرا :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی