گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

نخست
دیر زمانی در اون نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیز به هیات او درآمده بود
انگاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریزی نیست....

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

نمیدونم

شنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۳، ۰۱:۰۷ ق.ظ

باید گریه کنم، مثل همیشه، اما نمیکنم چون عادت کردم.

این ساعت شب باید خواب باشم اما نمیتونم بخوابم

لااقل باید بشینم درس بخونم اما نمیتونم چون خوابم میاد.

چم شده؟! نمیدونم.

از شبایی که اینطوریم متنفرم. 

اخه خیلی خنده داره خوابم میاد چشامم میره رو هم اما خوابم نمیبره.

کاش بتونم بخوابم. واقعا نیاز دارم بخوابم.

  • زهرا :)

نمیدونم ها

نظرات (۱)

  • جنتلمن ..
  • ساعت ۲:۳۰ هست و منم هنوز نتونستم بخوابم... لعنتی... 

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی