چرا نمیدونم؟
با دستم روی دسته صندلی هماهنگ آهنگ ریتم گرفتم.سه تا نوشته رو پاک کردم چون دوستشون نداشتم. نمیدونم چرا به دلم ننشتن.
ساعت هام برای درس خوندن تنظیم شدن. برای 12 ساعت هر روز یه برنامه از قبل تنظیم شده دارم. کابوس بزرگتر از این وجود نداره. متنفرم از اینکه مثل ربات یه کدنویسی خاص داشته باشم و مدام از اون تبعیت کنم. وقتم باید در اختیار خودم باشه....
باید در لحظه همون کاری رو انجام بدم که دوستش دارم...
با عوض شدن آهنگ مدل حرکت انگشتم هام روی کیبورد متفاوت میشه.
بحث ریتم شد! یادگیری سنتور رو نصفه نیمه رها کردم. به خاطر همین برنامه رباتی. خشک شدن مچ دستهام رو حس میکنم. دیگه به راحتی پارسال نمیتونم مضراب ها رو حرکت بدم. کوک سنتورم هم بهم ریخته... متنفرم از اینکه این جمله رو بگم اما از سرگیری نوازندگی رو هم باید بزارم برای بعد از کنکور...پارسال هم این حرف ها رو میزدم. میگفتم بعد از کنکور فلان کارو میکنم بهمان کارو میکنم؛ اما هنوزم سرجامم، دارم درجا میزنم. ترسم اینه که سال دیگه هم برنامه همین باشه و بازم با قل و زنجیر یه کنکور دیگه دست و پام بسته بشه.
صادقانه بگم که توی درس خوندن تنبلم. تنبل نیستم، بیشتر انگار دلیلی براش ندارم. احمقم که اینطور فکر میکنم، میدونم. میدونم که توی کشوری دارم زندگی میکنم که تنها گزینه ای که برام وجود داره درس خوندنه اما بازم نمیتونم به زور بپذیرمش...
خوبه نمیدونستم چی بنویسم و انقدر نوشتم!
فقط غر زدم توجهی بهش نکنید...:)
خب من نظری ندارم :)