- ۰۴/۰۴/۲۱
- ۱ نظر
از وقتی که خیلی کوچولو بودم مامانم برام میگفت که اوایل ازدواجشون دخترعموم براش از رویاهای بابام درباره بچه اولش گفته. دخترعموم برای مامانم تعریف کرده بود که:
- عمو ایوب همیشه میگفت انقدر دوست دارم یه دختر داشته باشم موقع رانندگی دستشو از پشت صندلی بکشه به صورت و ریش هام و به "بابایی پفک میخوام"....
مامانم همیشه اینو برای من تعریف میکردم منم از همون سه-چهار سالگی آرزوی بابامو برآورده کردم و هربار که تو ماشین می نشستیم دستامو به زور به صورتش میرسوندم و با شلوغی ازش پفک میخواستم.
از شما چه پنهون به قول مامانم الان وقت شوهرم و چهار سال دیگه خودم قراره دختردار بشم اما هنوزم که هنوزم تو ماشین اینکارو میکنم و با زبون زهرای 4 ساله از بابام پفک میخوام؛ هربارم جواب میده...:)
چقدر باحال
ان شاءالله دختر خودت