گریه قلم :)

:) Welcome to Green Gables

گریه قلم :)

:) Welcome to Green Gables

۱۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

پارسال به خاطر حادثه هلیکوپتر رییس جمهور، کنکور حدود 20 روز عقب افتاد.

دقیقا یه روز قبل از شروع این مصیبت بابام ازم پرسید کنکور همون 5 تیره دیگه، گفتم آره اگه باز عزادار نشیم.....(دیگه بیشتر از این نگم دیگه ^_^)

چند وقت پیش که میگفتم کلی برنامه برای کلاس های تابستونی دارم بعد کنکور مامانم میگفت نخیر بیخودی سرت خودتو شلوغ نکن ما تابستون میخواییم بریم مسافرت؛ اینم از تابستون :)))))))

اصن انگار قسمته من کنکور ندم. خدا داره داد میزنه بابا تو مال این مسیر نیستی برو سراغ یه کار دیگه. کیه که گوش کنه به خدا T_T 

ینی اگه امسال کنکورو ندم و (ببخشید) یه خراب شده ای دانشگاه قبول نشم و بخواد بیفته سال دیگه رسما روانی میشممممم. بعدش به جای دانشگاه باید توی تیمارستان پیدام کرد.پ

بعد تازه ما دانشگاهم قبول بشیم که قرار نیست بریم سر کلاس که؛ مصیب کرونا و کلاسای مجازی باز آوار میشه رو سرمون. اینترنت هم که قربونش برم چقدرررررر قویه. سال اول دبیرستان رو که مجازی گذروندم خدا بخواد قراره ترم های اول دانشگاه هم قراره مجازی بگذرونم.

ینی بگیری سرتو بکوبی تو دیوار ها! یکیی نیست بگه اخه نیم وجبی کل کشورت یک دهم ایرانم نیست چرا گوه خوری زیادی میکنی؟ میخوام بدونم اگه حمایت وحشی های کرواتی غرب رو نداشت بازم جیگر واق واق کردن جلوی ایرانو داشت یا نه!!! 

عصبانیم. خیلییی! ببخشید....

امروز سر امتحان شیمی گنگم خیلی بالا بود. برگه امتحانمو سین زدم جواب ندادم...:))))

تا حالا برگه امتحانی رو انقدر سفیده نداده بودم...

هعیییی چهارسال دیگه اصن یادم نمیاد نمره اش چند شده!!!

به کجا چنین شتابان میروی دنیای ما؟

باز هم یک درد دیگر خفته در فردای ما؟

 

باز هم قصد و قرض ها مانده در پستوی تو؟

میرود تا کی مغیلان اینهمه بر پای ما؟...

 

از تحصیل کرده های رشته ادبیات عذر میخوام اگه وزنش درست نیست:)

چشم نواز شماره بیست و سه:

شاید فقط برای من اینطوریه اما، تکون خوردن موها وقتی که شخص داره میدوه به نظرم خیلی قشنگه. صرف نظر از زن یا مرد بودنش....

درباره الهه شنیدین؟ راستش ترسناکه. خبرای این مدلی که میاد تا یه مدتی میترسم از خونه بزنم بیرون. فکر کن تا امروز عصر زندگیت کامل عادی بوده، صبح پاشدی خیلی عادی موهاتو شونه کردی به خودت رسیدی کارای عادیتو انجام دادی. یه ساعتی از خونه زدی بیرون اما دیگه به خونه برنگشتی...:)

موندم یه آدم چقدر میتونه پست باشه که جون یه آدم دیگه رو بگیره...!!!!

از وقتی که کلاس سوم بودم و معلم به خاطر برگه امتحان املا دعوام کرد، چون دست های من همیشه خیلی عرق میکنن و برگه امتحانم از عرق دستم خیس شده بود، دستمال زیر دستم میزارم موقع نوشتن هرچیزی. از وقتی یادم میاد تعداد افراد خیلی کمی بودن که موقع راه رفتن یا بازی ها حاضر بودن دستمو بگیرن...

یه وقتایی هم به خاطر کم خونی دست هام اونقدر سرد میشن که چون دمای محیط از دستام گرم تره بازم باعث میشه عرق کنن. خیلی دنبال راه حلش گشتم اما متاسفانه درمان قطعی و صددرصدی نداره....:)))

دست هام خیلی مظلومن. کسی حاضر نیست بگیرتشون!!!!!

تو باید بدانی چه بر من گذشت

چه شب های تلخی به جانم گذشت

سرودیم نم نم من و آسمان

که طوفان و رعدی ز حالم گذشت

من و نام تو، یاد تو، فال تو، یکسره

نفس هم کشیدم ز یادم گذشت...

 

یه زمانی منم طبع شاعری داشتم. اصن نمیدونم وزن و قافیه هاش درسته یا نه. دو-سه سال پیش خیلی دوست داشتم اما کم کم ذوقم بهش کم شد. اینم الان توی دفتر عربیم پیدا کردم...

چند وقت پیش یه مصاحبه دیدم از یه خانم اهل ماداگاسکار که همسرشون ایرانی بود و این خانم هم از همسرش فارسی رو یاد گرفته بود چقدر هم شیرین زبون و دوست داشتنی بود بماند. مصاحبه گر انتهای صحبت هاشون ازش خواست ایرانی ها رو با یه کلمه توصیف کنه و ایشون هم گفت "شراب" و تفسیرش هم این بود که شما هیچوقت از بودن با ایرانی ها سیر نمیشی و دلت نمیاد ازشون دل بکنی؛ برای همین به شراب تشبیه کرد.

خلاصه که هر کدوممون یه خمره شراب متحرکیم. هم خودمون نخورده مستیم هم دیگرانو مست میکنیم...:)

(فقط امیدوارم منظورم همونطور که بود برداشت بشه و کسی برداشت اشتباه نکنه)

چشم نواز شماره بیست و دو:

امروز جزوه های هندسه و ریاضی دبیرستان رو واسه پیدا کردن چندتا فرمول ورق زدم. از مرتب بودنشون خوشم اومد واقعا :))))

چشم نواز شماره بیست و یک:

یه دنیا با ترکیب رنگ آبی و سفید.

"بیشتر توضیح بدم خراب میشه P:"