- ۰۳/۱۲/۲۵
- ۴ نظر
چشم نواز شماره شانزده:
موهات انقدر کوتاهه که به زور تا روی شونه هات میرسه و داداش 6 ساله ات یک ربع تمام تلاش میکنه ببافشون (*_*)
اصلا هم مهم نیست که موفق نشد...:)
چشم نواز شماره شانزده:
موهات انقدر کوتاهه که به زور تا روی شونه هات میرسه و داداش 6 ساله ات یک ربع تمام تلاش میکنه ببافشون (*_*)
اصلا هم مهم نیست که موفق نشد...:)
چشم نواز شماره پانزده:
کاری به جزییاتش ندارم فقط خواستم بگم بوسه روی پیشونی خیلی قشنگه...:)
چشم نواز شماره 14:
شاید این یکی بیشتر گوش نواز باشه یا دلنواز اما...
نود درصد خاطره های قشنگ ما با این جمله شروع میشه:
«بچه که بودم......»
چشم نواز شماره سیزده:
اینکه توی خیابون بببینی یه نفر خیلی ناجور و بی تعادل داره میدوه و یهو میپره بغل یه نفر و گردنشو محکم میگیره و طولانی بغلش میکنه واقعا قشنگه...:)
(یعنی تجربه کردنش هم همینقدر قشنگه؟!)
چشم نواز شماره دوازده:
آقا ما که ندیدیم ولی خونه درختی داشتن هم قشنگه ها...:)
چشم نواز شماره یازده:
پنجره اتاق من سمت غربِ. موقع غروب خورشید دیوارهای کل خونه سفیده، اتاق من نارنجی میشه...:)
چشم نواز شماره دَه:
صحنه ای که هیچوقت نمیتونم ببینمش و حسرتش به دلم میمونه قاشق زنی چهارشنبه سوریِ...:)
چشم نواز شماره 9:
سینی مسی نارنجی رنگ، استکان های کمر باریک، نلبکی های سفید با گل های قرمز، دوتا قندون سفالی قند و نبات، یه نلبکی هم پولکی و قوطی فلزی سوهان :))))
(قطعا توی خونه خودم، چه متاهل باشم چه مجرد، همینطوری از مهمونام پذیرایی میکنم)
چشم نواز شماره هشت:
دیدنیه، که توی تقویم، 30 روز با ولادت اینهمه خورشید و ماه و ستاره نورانی شده :)))))))
چشم نواز شماره هفت:
پشت دست نینی کوچولوها رو دیدین؟! پشت انگشت هاشون گوده (^_^)