گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

نخست
دیر زمانی در اون نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیز به هیات او درآمده بود
انگاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریزی نیست....

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

دوباره

جمعه, ۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۵۴ ب.ظ

ای داد بیداد امروز باز از اون روزایی که دلم بیرون رفتن میخواد....:{

  • زهرا :)

نظرات (۴)

کار خوبی کردید... منم آرزو داشتم با دخترم بریم بیرون قدم بزنیم و بعدش براش بستنی بخرم...

 

+ :)

پاسخ:
اوخی:(

ای بابا‌... خب دست مامان جون رو بگیرید و با هم یرید یک ورکی... نمیاد؟

پاسخ:
با بابام رفتم:))))
  • اِلیو | Eliwe ‌‌‌‌‌‌
  • امروز از اون روزایی که حوصلهٔ هیچی نیست

    پاسخ:
    دو سه روز این مدلی که پای ثابت هفته‏ ست کلا.....

    برید یک دوری اطراف خونه بزنید و قدم زنان از محیط اطراف لذت ببرید.‌.. :)

    پاسخ:
    اگه میتونستم خیلی خوب میشد:) بدون ترس اینکه نگن دختر فلانی ول شده تو روستا
    یا از پسرا تیکه نشنوم. البته اگه بلای بدتری سرم نیاد.......!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی