گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

گریه قلم :)

نخست
دیر زمانی در اون نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیز به هیات او درآمده بود
انگاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریزی نیست....

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

دیووانه شدم

دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ

کافر بی دین و ایمان! به کدام کیش و مذهب هستی که در آن دزدی حلال است و بی کفاره؟ مهمان ناخوانده دل بی صاحب شده ما میشوی، عیش و نوش به راه می اندازی و خوشی هایت که تمام شد سفره دل را هم بر میداری رو با خود میبری؟!!

با خود تو هستم عشق! تویی که بی دعوت دل ساکن دل شدی و این دل بود که بی صاحب و سرگشته و میل شد. ای عشق این تو بودی که از خون جگر طالب مِی شدی، این دل بود که بی منت ساغر شد و ساقی هم خود دل شد...

خوردی و بردی و یک نیم نگاهم به پشت سر نکردی، حلالت! ما که سراسر حیات را باختیم اما، باختن این دل همتای بردن بود :)

 

(از ساعت خوابم گذشته زیاد توجه نکنید...)

#گریه_قلم

  • زهرا :)

#گریه_قلم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی